امتیازات حوزه و دانشگاه باید تبادل شود: اخلاص، صفا، ایثار، معنویت، زهد، احترام به سنتهای اصیل و ارزشمند، از یکسو و توجه به واقعیات، دیدِ باز و گسترده، وسعت بینش، نوگرایی مفید، نگرش سازنده و پویا و استفاده از روشهای جدید و کارساز از سوی دیگر، میتواند و باید که مکمل هم شوند. ۱۳۶۰/۰۹/۲۷
دانشگاه اسلامی
وحدت حوزه و دانشگاه 5
دانشجویان هر چه بیشتر کوشش کنند تا در محیط دانشگاه، ارزشهای معنوی و دینی را تحقّق بخشند و حاکم کنند. این، همان عاملی است که دشمن را ناکام میکند. روحانیون تا آنجا که میتوانند ارتباط خود را با دانشگاه، مستمر و منظّم کنند و نوع ارتباط نیز صحیح و متناسب با نیاز حوزه و دانشگاه باشد. حوزهی علمیّه هم، در حرکتی که بحمداللَّه این دو، سه سال اخیر شروع کرده است، به سمت تحوّل در روشها و شیوهها و کیفیّت کار و حضور فعّال در مسائل عمدهی علمی جهانی پیش میرود. انشاءاللَّه این روشها را هر چه بیشتر تقویت کند. خدای متعال هم یقیناً کمک میکند و این راه را هموار خواهد کرد. من مطمئنّم انشاءاللَّه این بنای مبارکی که امام گذاشتهاند و مرحوم شهید عزیز ما، آقای مفتّح رضواناللَّهتعالیعلیه – که شهادت ایشان روز یادگارىِ این حادثه مهم است – و همچنین بقیهی عزیزانی که در حوزه و دانشگاه بودند – مثل مرحوم شهید مطهّری و شهید بهشتی و شهید باهنر که همه هم از شهدا هستند – برایش آن تلاش و زحمت را کشیدند، هر روز استوارتر خواهد شد. و چه راه بابرکتی است که این مشاعل عزیز و مشاعل درخشان، به شهادت هم رسیدند؛ برجستههایشان همه به شهادت رسیدند. این چند نفر شهید عزیز،همه مظهر تامِ حوزهای و دانشگاهی هستند. این راهی که این بزرگواران برایش زحمت کشیدند و امام آن سفارشها را کردند، انشاءاللَّه روزبهروز هموارتر، واسعتر و به هدف نزدیکتر شود. ۱۳۷۳/۰۹/۲۷
وحدت حوزه و دانشگاه 4
حوزهی علمیّه هم برای اینکه پیشرفت کند و از جمود خارج شود، باید روشهای علمیای را به دست آورد که در دانشگاه معمول است. امروز بحمداللَّه حوزه در این جهت پیشرفتهای زیادی کرده است. این، آن وحدت مورد نظر امام است. این، آن خصوصیتی است که میتواند همهی کشور – هم حوزه و هم دانشگاه – را به کمال مطلوب برساند. یکی از راههای خوب هم، حضور آقایان روحانیون در دانشگاههاست. بسیار کار خوبی است. حضور عالمانه،به صورت تدریس و به صورت ارشاد و راهنمایی و یا احیاناً تبادل دانشجو بین حوزه و دانشگاه و جلسات همفکری مشترک برای کارهای گوناگون؛ که این روشها و کیفیّت کار را خودِ دانشجویان و خودِ جوانان بهتر میدانند که چه کار باید بکنند، تا آن مقاصد عملی شود. امروز بحمداللَّه جامعه، جامعهی متحوّل و متحرّکی است. ملّت، در حال مبارزه است. نفس ایستادگىِ ملّت عزیز ما بر سر هدفهای اسلامی و شعارهای اسلامی، یک مبارزهی بزرگ است؛ چون دشمن فشار میآورد. البته ملّت ایران نشان داده و ثابت کرده است که با هوشیاری بر همهی ترفندهای دشمنان هم، در مراحل گوناگون فائق و غالب میشود. چون غلبهی دشمنان – در زمینهی مسائلی که به آحاد ملّت مربوط است – بسته به این است که بتوانند در ذهن مردم اثر بگذارند. ملّت ما در مقابل تبلیغات دشمن، بحمداللَّه تا حدود زیادی تأثیرناپذیر باقی مانده است. ۱۳۷۳/۰۹/۲۷
وحدت حوزه و دانشگاه 3
ما میگوییم، حوزه و دانشگاه از روشهای خارجی هم که برایشان لازم است، استفاده کنند؛ از روشهای سنّتىِ مفیدِ خودمان هم استفاده کنند. بنابراین در باب تعامل حوزه و دانشگاه، قضیه در این حدّی است که عرض شد. لکن عمق قضیهی وحدت حوزه و دانشگاه، بالاتر از این است. اصلاً، مسأله، مسألهی دیگری است. مسأله این است که دو جریان علمی و تحصیلی در کشور ما وجود دارد. یکی از آن دو، به علومی مرتبط است که به جنبههای ارزشی جامعه میپردازند. این جریان، حوزه است که به دین، به اخلاق، به معارف و به فلسفهی الهی میپردازد. اگر چه کار حوزهها، علمی است و در حوزهها دقّتهای علمی، بسیار بالا و بسیار عمیق است؛ اما این کار علمی در خدمت جنبههای ارزشی جامعه و در خدمت دین و اخلاق است. کار علمىِ جریان دیگر – دانشگاه – در خدمت نیازهای جامعه است. یک جامعه که نمیتواند بدون علم و صنعت و بدون پیشرفتها و تازههای کشف شده در میدان معرفت علمی، زندگی کند. بشر به علم و عالم همان قدر نیاز دارد که به ضروریّات درجه یک زندگیاش محتاج است. علوم مختلف – چه علوم محض و چه علوم کاربردی در زندگی؛ مثل پزشکی، مسائل فنی، بقیهی رشتههای گوناگون علوم و حتّی زمینههای هنر و ادبیات – همه، وسائل و ابزارهای زندگىِ انسانند.
زندگىِ یک جامعهی بدون علم، زندگىِ تلخ و سست و همراه با بدبختی و ناکامی است. جریان دوم هم برای تأمین نیازهای ضروری زندگی کار میکند. این دو جریان علمی – دانشگاه و حوزه – بسیار لازمند. هر کدام اگر تنها خودشان باشند، یک ستون از دو ستون اصلىِ پیکر جامعه، خراب و ویران است. اگر فرض کنیم حوزه باشد و دانشگاه نباشد، نتیجه چیست؟ نتیجه، گرفتاری و عقبماندگىِ ملّت و کشور ایران و نهایتاً تسلّط دشمن بر این کشور به بهانهی علم است. نتیجه این است؛ زیرا وقتی کشوری فاقد دانش، صنعت، ابزارهای فنّی و روشهای مدرن زندگی بود، کشورِ دیگری که از این روشها برخوردار است، میآید و آنها را به این کشور میفروشد. امّا به چه قیمتی؟ به هر قیمتی خودش خواست؛ به قیمت تمام ثروت مادّی کشور خریدار. میگوید شما منابع زیرزمینیتان را به من بدهید تا من هم به شما محصولات صنعتیام را بدهم. این هم، تا حدودی چاره ندارد. همین کاری است که در زمان رژیم پهلوی انجام گرفت. در زمان پهلوی چه شد؟ در مقابل چه چیزی، محصولات صنعتی غرب را داخل این کشور کردند؟ در مقابل نفت. با نفت، سرمایهگذاری علمی نکردند که مقداری پول خرج کنند و لااقل اگر امروز محتاج بیگانگان هستند، فردا دیگر محتاج نباشند. این کار را نکردند. ایران، بیحساب و کتاب پول خود را به حساب غرب ریخت، تا غرب محصولاتش را – آن هم باز با گزینش و دلّال بازیهای خود – در بازارهای ایران بریزد. لذا جامعهی ایران به جامعهای وابسته و بدون علم تبدیل شد که در آن برای یک عالِم و دانشمند و محققّ هم، میدان کار پیدا نمیشد. این وضع جامعهای است که علم ندارد؛ ولو فرض کنیم حوزهی علمّیه داشته باشد. حال بماند که در آن رژیم، هم حوزهها را خراب کردند و هم دانشگاهها را.
.
امّا اگر فرض کنیم جامعهای حوزه دارد، معنویّت و اخلاق دارد، اما علم ندارد؛ همین بیعلمی، آن را به قربانگاه خواهد کشاند. زیرا دشمن میآید و محصول علمیای را که آن جامعه لازم دارد، حتّی به قیمت معنویّاتش به آن تحمیل میکند و میفروشد. بالاخره مدّتی – یک روز و دو روز تاریخی – این جامعه صبر خواهد کرد و محصولات علمی را وارد کشور خودش نخواهد کرد؛ امّا آخرش ناچار است وارد کند. این حالت، وقتی است که پایه، خراب و ویران باشد. حال اگر کشور و جامعهای دانشگاه خوبی داشته باشد، امّا حوزه علمّیهی خوبی نداشته باشد، وضعش چگونه است؟ این، از آن هم بدتر است! زیرا در این صورت، علم در کشور پیش خواهد رفت؛ امّا در جهت غیرهدفها و ارزشهای انسانی. علمی خواهد بود در خدمت ظلم؛ علمی در خدمت استکبار؛ علمی در خدمت تبعیض؛ علمی در خدمت بیعفتی و حتّی علمی در خدمت خیانت به آرمانهای ملّی. اینگونه خواهد شد. عزیزان من! این هم، باز همان حالتی است که متأسّفانه در دوران سلطنت در این کشور پیش آمد. دانشگاه بنیانگذاری کردند، اما دانشگاهی که بنایش را بر جدایی از دین و حوزه گذاشته بودند. حوزهی علمیّه بود، جدا؛ دانشگاه هم بود، جدا. لذا نتایج بسیار بدی بر این مترتّب شد که به آن هم میرسیم. پس ملاحظه کردید که حوزهی تنها – بدون دانشگاه – کفاف نیازهای امروز ملّت و کشور ایران را نمیدهد. دانشگاهِ تنها – بدون حوزه – هم کفاف نمیدهد. حال اگر از یک طرف دانشگاهی بر مبنای ضدیّت با دین و ارزشهای اسلامی بنیانگذاری شده بود – یعنی بر اساس ضدیّت با ارزشهایی که حوزههای علمیّه میخواهند شکل علمی آن را تأمین کنند – و از طرف دیگر حوزهی علمیّهای بر اساس ضدیّت با تازههای علمی بنا شد و دو جریان که باید کمک و مکمّل یکدیگر و دو پایه برای نظام و دو بال برای پرواز به سطوح عالی بشری و انسانی باشند؛ بنای کار کردن بر ضدّ هم را گذاشتند، تکلیف چه خواهد بود و نتیجه چه خواهد شد؟ در این صورت، بدترین نتایج حاصل میشود. زیرا دو نیرو به جای سازندگی، در جهت تخریب یکدیگر به کار خواهند رفت و این بسیار خطرناک است. این، آن کاری بود که در سالهای میانىِ رژیم منحوس پهلوی، نقشه کشیده بودند تا انجامش دهند. اوّل خواستند حوزه را تعطیل کنند؛ دیدند نمیشود. این فکر مالِ سالهای اوّل بود. یعنی آن اوایل، رضاخان پهلوی به قم هجوم آورد و حوزه را تعطیل کرد. در همان سالهایی که امام بزرگوار ما مثل طلّاب جوان این جلسه، در قم جوانی طلبه بودند، وضع حوزه طوری بوده است که خود امام به ما میفرمودند ما روزها جرأت نمیکردیم در کوچه و خیابانهای قم ظاهر شویم. پلیس رضاخان اجازه نمیداد طلبهی عمامه به سر در خیابانهای قم پیدایش شود. میگرفتند، اذیّت میکردند، به زندان میافکندند، لباسها را میکندند، توهین میکردند، عمامه را پاره پاره میکردند؛ بعد هم طلبه را به گوشهای میفرستادند که یا زندان بود یا تبعید و یا چیز دیگری شبیه آن. لذا طلبهها در چنان شرایطی درس خواندند. ۱۳۷۳/۰۹/۲۷
وحدت حوزه و دانشگاه 2
یکی از جلسات بسیار شیرین و دلنشین برای بنده در همهی سال، این جلسهی متشکّل از جوانان حوزه و دانشگاه و عزیزان دانشجو و طلبه است. این ترکیب، ترکیبی است که اگر به درستی زوایای معنای رمزی آن شناخته شود، هم برای کشور و آینده بسیار بابرکت است و هم برای دشمن و نیروهای مهاجمِ مزاحمِ کینهورزِ خارجی و ایادی داخلی آنها بسیار تلخ و گزنده و شکننده است. این ترکیب، یک معنای رمزی و سمبلیک دارد. اینکه از جانب ما و پیش از همه از سوی امام بزرگوار رضواناللَّهتعالیعلیه، آن همه بر وحدت حوزه و دانشگاه و وحدت فیضیّه و دانشگاه – با تعبیرات مختلف – تکیه شد، بهخاطر همان معنای رمزىِ عمیق و آثار و برکات آن است. البتّه در زمینهی این وحدت، بسیار حرف زده شده و انصافاً کار هم شده است. گاهی هم انسان، در باب وحدت حوزه و دانشگاه، بعضی تعبیرها و تفسیرهای غیردقیق از گوشه و کنار میشنود که اصلاً مورد نظر نیست. فرض بفرمایید وقتی ما از وحدت حوزه و دانشگاه میگوییم، معنایش این باشد که همهی دانشکدههای ما – دانشکدههای گوناگون علمی – در حوزه تشکیل شود! نه؛ مقصود این نیست. دانشکده در جای خودش تشکیل شود، حوزه هم در مرکز جغرافیایی و خارجی خودش. معنای وحدت این نیست که این آنجا برود و آن اینجا بیاید و همه با هم در یک فضا و زیر یک سقف زندگی کنند. این، برداشت سادهای از یک قضیهی پیچیده و مهم است. یا فرضاً نباید کسانی خیال کنند که وقتی ما از وحدت حوزه و دانشگاه صحبت میکنیم، یعنی روشهای حوزه صددرصد به دانشگاه بیاید؛ نه. البته بعضی از روشهای حوزه، روشهای بسیار خوبی است و باید دانشگاهها آنها را یاد بگیرند. همانطور که ما در حوزه، بعضی روشهای تحقیق را از دانشگاه یاد میگیریم.
علی اىّ حال اگر در هر محیط درسی بعضی از روشهای حوزه را بیاموزند، خوب است. ضمناً این حرف به معنای آن نیست که هر روشِ درسی حوزه خوب است. ما به بعضی از روشهای درسی در حوزه ایراد میگیریم؛ همانطور که خودِ حوزهایها هم همیشه ایراد میگیرند. منظور این نیست که هر چه حوزه دارد، یکسره در دانشگاه بیاورند. البتّه هر روش خوبی در حوزه است، در دانشگاه آن را یاد بگیرند و هر روش خوبی هم که در دانشگاه است، در حوزه آن را بیاموزند. روشهای سنّتی و روشهای وارداتىِ خوب، همدیگر را کامل کنند؛ چون ما با هر وارداتی که بد نیستیم. ما در استفاده از محصول فکر و عقل و تجربهی بیگانگان، معتقد به گزینشیم؛ یعنی هر چه را که لازم داشتیم و برای ما خوب بود، گزینش میکنیم و برمیداریم. ما با چه مخالفیم؟ با این مخالفیم که خارجیها هر روشی را که خودشان میخواهند به ملّت ما تزریق کنند؛ یعنی آنها گزینش کنند و به ما بدهند. ما با این مخالفیم. ۱۳۷۳/۰۹/۲۷
وحدت حوزه و دانشگاه 1
شناختن نظام طلبگی برای دانشگاهیان و متقابلاً آگاهی از نظام آموزش دانشگاهی برای مدرسان حوزههای علمیه، بدون تردید آموزنده و الهامبخش خواهد بود.۱۳۶۰/۰۹/۲۷
دانشگاه اسلامی 10
محیط دانشگاهها بسیار مهم است. در محیط دانشگاهها، خانمهای دانشجو و استاد باید بکوشند روحیه و فرهنگ اسلامی را ترویج کنند. اجازه ندهید به کسانی اگر خدای نکرده در دانشگاههای کشور هستند که نسبت به حجاب اسلامی یا زنان و دانشجویان دختر مسلمان بیاحترامی کنند. اجازه ندهید که اینها بتوانند افکار فاسد را منتشر کنند. محیط دانشگاه باید محیط اسلامی باشد؛ محیطی برای رشد انسان طراز اسلام؛ انسانی که الگویش فاطمهی زهرا سلاماللهعلیهاست. و این، برای آیندهی کشور فوقالعاده مهم است. مخصوصاً بعضی از دانشگاهها، مثل دانشگاه تربیت مدرس که در حقیقت یک نهاد انقلابی است، عنایت بیشتری داشته باشند. من همیشه گفتهام: انتظاری که ما از دانشگاه تربیت مدرس داریم، حتی از دانشگاههای دیگر ما بیشتر است. اگرچه امروز بحمد اللّه همهی دانشگاهها در زیر سایهی اسلام فعالیت میکنند؛ اما دانشگاه تربیت مدرس، پروردهی اسلام و مولود اسلام و انقلاب و ساختهشده با هدف تربیت استادان و مدرسین عالیمقام اسلامی است. لذا انتظار از این دانشگاه، بیشتر از دانشگاههای دیگر است. توجه مسئولین به اینگونه مراکز هم باید توجه شایسته و بایستهی آنها باشد.۱۳۷۱/۰۹/۲۵
دانشگاه اسلامی 8
انقلاب اسلامی، جهتگیری دانشگاه را یکسره دگرگون کرد و خودباوری، و ابتکار، و استقلال، و پایبندی به ارزشهای اسلامی، و جهاد علمی، و آزادی از اسارت و تبعیت، را جهت اصلی آن قرار داد.
امروز رسالت اول دانشگاهیان، حفظ این جهتگیری و تلاش برای شکوفا شدن استعداد علمی و فکری نسل جوانِ بالندهی کشور است. نظام اسلامی نشان داده است که ملت ایران، دارای ظرفیت عظیمی برای پیشرفت در همهی عرصههای زندگی است. گام بلند انقلاب، در این راه طولانی، قطع وابستگی و تبعیت است. محیط علمی باید در عین آنکه بالاترین بهرهی ممکن را از دانش پیشرفتهی جهان میبرد، متکی به خود و مبتکر و خلاق و کاوشگر باشد. نظام سلطهی جهانی همیشه کوشیده است که بوسیلهی عوامل تبلیغی خود، احساس حقارت و ناتوانی و نیاز را در ملتهایی که از قافلهی علم و فناوری عقب ماندهاند، تقویت کند و آنان را همیشه نیازمند خود نگاهدارد.۱۳۷۸/۰۳/۱۲
دانشگاه اسلامی 7
میبینم که در محیط کار فرهنگی ما بهعنوان اسلام، کارِ خیلی کمی انجام میگیرد. فرض بفرمایید وزارت ارشاد نمیآید اعلان کند که من میخواهم «سینمای اسلامی» درست کنم! مگر ما از چه خجالت میکشیم؟! یک روز در این دنیا کسانی بودند که از گفتن «بسماللَّه» و از بردن نام اسلام، خجالت میکشیدند؛ ما آمدیم اسلام را در دنیا سکّهی رایج و نرخ شاهعبّاسی کردیم. حالا خجالت بکشیم از اینکه بگوییم سینما و تئاتر اسلامی میخواهیم؟! چرا اعلان نمیکنند؟ صریحاً بگویند که ما میخواهیم سینمایمان را اسلامی کنیم. «سینمای اسلامی» یعنی چه؟ یعنی ما میخواهیم محتوای این تکنیک، این قالب و این هنر را که از دیگران گرفتهایم – مثل خیلی چیزهای دیگر – اسلامی کنیم. ما میخواهیم از قالب این، هرچه را که با اسلام منافات دارد، حذف کنیم. چه مانعی دارد این گفته شود؟! چرا گفته نمیشود که ما در هنرهای نمایشیمان و در دانشگاه و در فلان برنامه، کارگردان مسلمان میخواهیم؟! به این معنا تصریح شود که ما میخواهیم کارگردان مسلمان، فیلمنامهنویس و بازیگر مسلمان درست کنیم و فضای جامعه را اسلامی کنیم. چرا این تصریح نمیشود؟! چرا در محیط دانشگاه تصریح نمیشود که ما میخواهیم دانشگاه را اسلامی کنیم؟! من چند سال قبل، این را مطرح کردم. البته اطّلاع دارم که آقایان جلساتی دارید؛ انشاءاللَّه که این جلسات به نتایج خوبی هم برسد. من میگویم از اینکه شما بگویید «ما میخواهیم دانشگاه، اسلامی باشد»، خجالت نکشید و از این نترسید. این، آن چیزی است که این ملت برای آن قیام کرده است و من و شما پوستهی رویی و ظاهر این ملت هستیم. ارادهی ما، فکر، گمان و روحیّات ما حاکی از اعماق عظیم قشرهای این ملت نیست! قشرهای ملت، همان کسانی هستند که این انقلاب را بهوجود آوردند، این جنگ را اداره کردند و این همه شهید دادند. الان هم حاضرند؛ اگر امتحانی پیش آید، همانطور شهید خواهند داد، کشته خواهند شد و گرسنگی خواهند کشید. مردم، مؤمنند.۱۳۷۸/۰۹/۲۳
دانشگاه اسلامی 6
چرا پس از گذشت بیش از دو دهه از انقلاب فرهنگی، هنوز دانشگاهها اسلامی نشده است؟ مسئولیت آن به عهدهی چه کسی است؟
البته کارهای خیلی خوبی شده؛ اما بله، شما راست میگویید؛ دانشگاهها صددرصد اسلامی نیست. اسلامی هم فقط به معنای رعایت کردن حجاب و این حرفها نیست؛ همین تحقّق علم و تحقیق، اسلامی است. اگر بخواهیم دانشگاه بهطور کامل اسلامی باشد، باید همهی جنبهها در آن رعایت شود، که نشده است. البته باید تلاش کنید؛ کار دست شما دانشجویان است.
به نظر شما نقش مدیریّت اسلامی در دانشگاه و تأثیر آن بر حرکتهای اسلامی دانشجویان چیست؟
اگر به معنای حقیقی کلمه، موازین اسلامیِ مدیریّت مورد توجّه قرار گیرد، بدون تردید در همهی حرکتهای علمی و فرهنگی دانشگاه تأثیر میگذارد و در همهی بخشها خیلی ساماندهی میکند؛ به اعتقاد ما اینطور است. بنده الآن هرچه نگاه میکنم، در بخشهایی که موفّقیتهای چشمگیر داریم- چه در دانشگاه و چه در خارج دانشگاه- جای پای عناصر مؤمن و مسلمان و معتقد را میبینم. در دانشگاهِ شما هم بنده کارهای برجستهای را مشاهده کردم که کار همین بچههای مؤمن و متدیّن و معتقد است. کارهای خوب، از انسانهای مؤمن صادر میشود. علیالقاعده مدیریّت اسلامی بر حرکت اسلامی دانشجویان تأثیر مثبتی خواهد داشت؛ هم کمک میکند به این حرکتها، و هم کمک میکند تا این حرکتها راه درستشان را ادامه دهند و دچار اشتباه و خطا نشوند. ۱۳۸۲/۰۲/۲۲