صحیفه
خودباوری
امام خمینی(ره) با اشاره به تلاش دشمن برای ناامید کردن جوانان و انکار پیشرفتهای عظیم ملت ایران، تأکید میکرد دشمن میخواهد به جوان ایرانی القا کند که بدون وابستگی به قدرتها به جایی نخواهد رسید و از این راه، انگیزه حرکت و پیشرفت را از ملت و جوانان ایران بگیرد، ولی موفق نخواهد شد. حضرت امام در مورد قدرت سازندگی جوانان بر خودباوری جوانان و خوداتکایی و ابتکار و تلاش علمی آنان تأکید میورزید و میفرمود: «جوانهای ما اثبات کردند که میتوانند خودشان عمل بکنند و شما مطمئن باشید که در درازمدت،شما همه کار میتوانید بکنید. همانطوری که با شجاعت، ابرقدرتها را خارج کردید، با شجاعت در فرهنگ خودتان کار بکنید و در کارهای خودتان،خودتان عمل بکنید و اتکای خودتان را هر روز به خارج کم بکنید و یک وقتی برسد که هیچ اتکا به خارج،ما نداشته باشیم و همه چیز را خودمان تهیه کنیم».
مبارزه علمی و عملی
امروز دیگر مبارزه ما، مبارزه با سلاح و توپ و تفنگ نیست؛زیرا دشمن دریافته است که ارادههای پولادین ایرانی با این اسلحهها از پای نمینشیند. اکنون مبارزه،مبارزه علمی و تلاش و کوشش در راه تحقق اهداف است. رهبر کبیر انقلاب که با ژرفنگری خود این انقلاب را به پیروزی رساند، برای ادامه این راه، ما را چنین راهنمایی میکند: «من در اینجا به جوانان عزیز کشورمان، به این سرمایهها و ذخیرههای عظیم الهی و به این گلهای معطر و نوشکفته جهان اسلام سفارش میکنم که قدر و قیمت لحظات شیرین زندگی خود را بدانید و خودتان را برای یک مبارزه علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده کنید»صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۲۴۱.
وابستگی فکری بزرگترین وابستگیها
همان طور که کراراً تذکر داده ام بزرگترین وابستگی ملتهای مستضعف به اَبَرقدرتها و مستکبرین؛ وابستگی فکری و درونی است، که سایر وابستگیها از آن سرچشمه می گیرد. و تا استقلال فکری برای ملتی حاصل نشود، استقلال در ابعاد دیگر حاصل نخواهد شد. و برای به دست آوردن استقلال فکری و بیرون رفتن از زندان وابستگی به غیر، باید از خواب مصنوعی که بر بعضی از قشرهای ملت و خصوصاً طبقۀ دانشمند و متفکر و روشنفکر تحمیل شده است، برخیزید و خود را و مفاخر و مَآثر ملّی و فرهنگی خود را دریابید. بزرگترین فاجعه برای ملت ما این وابستگی فکری است که گمان می کنند همه چیز از غرب[است]، و ما در همۀ ابعاد فقیر هستیم، و باید از خارج وارد کنیم. شما استادان و فرهنگیان و دانشجویان دانشگاهها و دانشسراها، و نویسندگان و روشنفکران و دانشمندان معظّم باید کوشش کنید، و مغزها را از این وابستگی فکری شستشو دهید. و با این خدمتِ بزرگ و ارزنده، ملت و کشور خود را نجات دهید. (شهریور ۱۳۵۸)
کوشش در علم آموزی و کسب تخصص ها
باید کوشش در راه علم و به دست آوردن تخصص در رشتههای مختلفه اساس فعالیت دانشجویان عزیز باشد؛ که نیازمندیهای میهن به دست خود آنها برآورده و کشور ما با کوشش شما خودکفا شود. معالأسف در دوران گذشته اساس بر آن بود که ما را در هر چیز وابسته کنند؛ و با ملت ما آن کنند که دستش برای هر چیز پیش دیگران دراز باشد. شما عزیزان کوشش کنید که از این وابستگی بیرون آیید و احتیاجات کشور خودتان را برآورید. و از نیروی انسانی و ایمانی خودتان غافل نباشید، و از اتّکال به اجانب بپرهیزید؛ و استقلال خود را در تمام ابعاد بیمه کنید. و از هیاهوی غرب و غربزدگان نهراسید که خداوند متعال با شماست. (شهریور ۱۳۵۸)
وحدت حوزه و دانشگاه
۸ـ مراکز علمی و فرهنگی قدیم و جدید و روحانیون و دانشمندان فرهنگی و طلاب علوم دینیه و دانشجویان دانشگاهها و دانشسراها دو قطب حساس و دو مغز متفکر جامعه هستند.
و از نقشههای اجانب کوشش در جدایی این دو قطب و تفرقهاندازی بین این دو مرکز حساس آدمساز بوده و هست. جدا کردن این دو مرکز، و در مقابل یکدیگر قرار دادن آنها، و در نتیجه خنثی کردن فعالیت آنها در مقابل استعمار و استثمارگران، از بزرگترین فاجعههای عصر حاضر است. فاجعهای که ما و کشور ما را تا آخر به تباهی، و نسل جوان ما را ـ که از زمرۀ زندهترین مخازن کشور است ـ به فساد میکشد. این توطئه شیطانی طاغوتی را، که اکنون قشرهای ملت و خصوصاً دانشمندان بیدار بدان توجه کردهاند، باید با به کار بردن تمام تدبیر و توان خنثی کرد؛ و راه تفاهم و اتحاد را هرچه سریعتر و سریعتر باز نمود. با وحدت این دو قطب متفکر کشور عزیز به رشد واقعی و ترقی و تعالی حقیقی میرسد. علما و دانشمندان این دو مرکز لازم است کوشش کنند در پیوند دادن این دو قشر عزیز. و باید بدانند که نه دانشگاهی بدون روحانی میتواند به استقلال برسد؛ و نه روحانی بدون دانشگاهی.
عزیزان من! اگر اسلام را میخواهید و کشور را، به فرمان خدای متعال گوش فرا دهید و اطاعت کنید که میفرماید:وَ أَطِیعُوااللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاَ تَنَازَعُوا فَتَفشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ[۱]اختلاف و نزاع، شما را به شکست میکشد و قدرت را از شما سلب میکند، و رنگ و بوی شما را در جوامع بشری میبرد.وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِاللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا= (شهریور ۱۳۵۸)
اساتید ما در مقابل غرب قیام کنند
امام خمینی (ره)همچنین به دانشگاهیان توصیه می کردند: “وصیت اینجانب به جوانان عزیز دانشسراها و دبیرستانها و دانشگاهها آن است که خودشان شجاعانه در مقابل انحرافات قیام نمایند تا استقلال و آزادی خود و کشور و ملت خودشان مصون باشد. همچنین دانشگاهها خودکفا و مستقل باشند تا نیاز به غرب نداشته باشیم. جوانان ما، دانشمندان ما، اساتید دانشگاههای ما از غرب نترسند، اراده کنند در مقابل غرب قیام کنند و نترسند. اگر دانشگاه را ما سست بگیریم و از دست ما برود، همه چیزمان از دستمان رفته است.
دانشگاه مبدا همه تحولات است. از دانشگاه سعادت یک ملت و در مقابل سعادت، شقاوت یک ملت سرچشمه میگیرد.
باید آنهایی که به این کشور علاقه دارند، آنهایی که به این ملت علاقه دارند آنهایی که خودشان وابسته نیستند و خدمتگذار ابرقدرتها نیستند، آنها همت کنند به اینکه دانشگاه را یک مرکزی درست کنند که مرکز علم و تهذیت باشد که همه تخصصها در خدمت خود کشور باشد نه اینکه متخصص بشود و با آن تخصصش ما را به دامن آمریکا بکشد.
آیا به نفع دانشگاه هست که جوانهای ما تحصیل نکنند؟ هر روز توی دانشگاه بیایند یک بساطی درست کنند. یک میتینگی درست کنند، یک اغتشاشی ایجاد کنند که جوانهای ما درس نخوانند؟ این به نفع کیست؟ به نفع مملکت ماست این؟ ما اگر دانشگاهمان خوب باشد دانشگاهمان صحیح عمل کند به نفع ملت است یا به ضرر ملت؟ خوب شما نمیگذارید که دانشگاه راه بیفتد این به نفع کی تمام میشود؟ این هم به نفع خارج. برای اینکه همانطوری که آن دستها نمیگذاشت که دانشگاه جریان صحیحش را پیدا کند که ما در این مطالب هم محتاج بشویم به خارج. دستمان را پیش غیر دراز کنیم. اینها هم دارند همین کار را انجام میدهند که ما در همه چیزمان محتاج به خارج باشیم. ما هر یک از کارهای اینها را وقتی بنشینیم حساب کنیم اینها به نفع آمریکا بیشترش میشود. “(وصیت نامه)
برای همیشه نگذاریم دانشگاهها به انحراف کشیده شود
پس اکنون که دانشگاهها و دانشسراها در دست اصلاح و پاکسازی است، بر همه ما لازم است با متصدیان کمک کنیم و برای همیشه نگذاریم دانشگاهها به انحراف کشیده شود؛ و هرجا انحرافی به چشم خورد با اقدام سریع به رفع آن کوشیم. و این امر حیاتی باید در مرحله اول با دست پر توان خود جوانان دانشگاهها و دانشسراها انجام گیرد که نجات دانشگاه از انحراف، نجات کشور و ملت است.”
ایشان در ادامه به همه ملت وصیت کردند دانشگاهها را به نسل بعد بسپارند و تاکید کردند: ” و اینجانب به همه نوجوانان و جوانان در مرحله اول، و پدران و مادران و دوستان آنها در مرحله دوم، و به دولتمردان و روشنفکران دلسوز برای کشور در مرحله بعد وصیت میکنم که در این امر مهم که کشورتان را از آسیب نگه میدارد، با جان و دل کوشش کنید و دانشگاهها را به نسل بعد بسپرید. و به همه نسلهای مسلسل توصیه میکنم که برای نجات خود و کشور عزیز و اسلامِ آدم ساز، دانشگاهها را از انحراف و غرب و شرق زدگی حفظ و پاسداری کنید، و با این عمل انسانی ـ اسلامی خود دست قدرتهای بزرگ را از کشور قطع و آنان را ناامید نمایید.” (وصیت نامه)
نقشه دشمن برای دانشگاه
و اما در دانشگاه نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهای خودی منحرف کنند و به سوی شرق یا غرب بکشانند و دولتمردان را از بین اینان انتخاب و بر سرنوشت کشورها حکومت دهند تا به دست آنها هرچه میخواهند انجام دهند. اینان کشور را به غارتزدگی و غربزدگی بکشانند و قشر روحانی با انزوا و منفوریت و شکست قادر بر جلوگیری نباشد و این بهترین راه است برای عقب نگهداشتن و غارت کردن کشورهای تحت سلطه، زیرا برای ابرقدرتها بیزحمت و بیخرج و در جوامع ملی بی سر و صدا، هرچه هست به جیب آنان میریزد. (وصیت نامه)
وحدت و همدلی ارتش و ملت
بعضی قضایاست که انسان گمان می کند که این شرّ است، لکن به حسب واقع، خیر است. در این قضایای اخیر، که دولت جابر عراق تحمیل کرد بر ایران، باید بگویم:«اَلخَیْرُ فی ما وَقَعَ» برای اینکه چند مطلب را ثابت کرد: یکی اینکه ضدانقلاب در ایران شایعه می کردند که ارتش ایران ارتشی است که از بین رفته و دیگر نمی تواند در مقابل دشمنها مقاومت کند و شایعه افکنی می کردند، بلکه ابتدائاً می گفتند که اصلاً ارتش لازم نیست، ارتش باید به هم بخورد و بعد از سر، یک مسائلی شروع بشود. در این جنگ تحمیلی، ثابت شد که ارتش نیرومند است و ارتش با سایر قوای مسلّحه با هم هستند؛ تفاهم دارند؛ با هم می جنگند و همۀ کسانی که در ارتش هستند، در رأس ارتش هستند، وفادارند. این خود یک خیری بود که جلوی شایعات را گرفت.… یکی دیگر اینکه منتشر می کردند و دائماً می گفتند که انقلاب در اول یک چیزی داشت: مردم با هم بودند و حالا دیگر نیستند با هم، با هم مختلف هستند. از این حرفهای نامربوط که هی دائماً می گفتند. باز در این جنگ ثابت شد که سرتاسر کشور با هم هستند و مردم به همان روح انقلابی باقی هستند و الآن از همۀ جاهایی که جوانهای ما هستند، از همۀ اقطار کشور، پیشنهاد می کنند که به جنگ بروند، لکن احتیاجی نیست الآن به جنگ آنها و اگر ـخدای نخواسته یک وقت احتیاج شد، آن وقت معلوم می شود که چه خواهد شد. اینها از اموری بود که خیر بود برای ما.… یکی از امور که باز خیر بود برای ما اینکه دولت عراق فهمید که باکی طرف است. اینها دائماً هی پیش خودشان می گفتند که ما اگر ـهمچو خیالات می بافتند که اگر ما حمله به ایران بکنیم، در همان حملۀ اول، دیگر کار تمام است و ما می رویم برای مرکز ایران و همه جا. حالا فهمیدند که نه، مسأله اینطور نیست. در عین حالی که ما باز به مردم اجازه ندادیم و آن بسیج عمومی را اجازه ندادیم، الآن مع ذلک، فهمیدند اینها که خیر، کاری از آنها بر نمی آید و اگر دولت ایران بخواهد، آنها را ان شاءاللّه ، بزودی از بین می برد.
صحیفه امام ج13، ص246ـ248